اگر سعدی امروز زنده بود زبان ما را نمی فهمید
تاریخ انتشار: ۲ اردیبهشت ۱۴۰۳ | کد خبر: ۴۰۱۶۴۰۵۳
همشهری آنلاین- فرشاد شیرزادی: غلامحسین ابراهیمی دینانی، صدر و ذیل ادبیات و فلسفه را خوانده است. کتاب ارزشمندی در فلسفه اسلامی و غرب نیست که به یکبار خواندن بیرزد و دینانی آن را نخوانده باشد. بنا به روایت مستقیم عبدالعلی دستغیب، منتقد پیشکسوت ادبیات و مترجم نیچه، دینانی دانشمندی در عصر حاضر است که آحاد مردم بهرههایی بسیار میتوانند از سخن و کلامش ببرند، چرا که کلامش عین ادبیات و اندیشهاش فلسفه ناب است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
درک گلستان سعدی، لازمه مقدماتی است یا هر فردی که اندکی با ادبیات سر و کار داشته باشد، میتواند آن را بخواند و از فضائل و اخلاق آن بهره ببرد؟
به گمانم مقدمات خاصی ندارد، اما هر کسی که اندکی به ادبیات فارسی آشنایی داشته باشد، متن منقح گلستان را در مییابد. نثر سعدی هم چندان مشکل نیست.
زبان ما از قرن هشتم تا به امروز، هنوز قابل فهم است. آیا از این خلال و فحوا میتوان به این نتیجه رسید که زبان به عنوان یک عنصر زنده، تحول چندانی به خود ندیده است؟ دستکم وقتی ما ادبیات قرن هشتم را میخوانیم و میفهمیم آن بخشها از ادبیات رشد و تحول چندانی نداشته است. نظر شما در این باره چیست؟ این سخن حرف شما را نیز تأیید میکند که ادبیات قرن هشتم ما همچنان قابل فهم است و سادگی و فصاحت زبان سعدی قابل ادراک.
البته متناقضنمایی هم در این بین و در بحث ما وجود دارد. به گمانم در مجموع همین عنصر زنده زبان فارسی رشد کرده است. در حال حاضر لغات و اصطلاحاتی در زبان فارسی امروز وجود دارد و مردم به کار میبرند که به هیچ عنوان در زبان و زمانه سعدی وجود نداشت.
این اصطلاحات بیشتر شامل چه مواردی میشود؟
بیشتر مربوط به اصطلاحات تکنیکی است که با ورود تکنولوژی به کشور سربرآورده است. تکنیکی که از غرب آمده و وارد کشور شده و با خودش زبانش را هم آورده و به ما تحمیل کرده یا در برخی موارد ما آن را فارسیلیزه کردهایم. پر واضح است که این واژگان یک سده پیش هیچ ورودی به زبان ما نداشت چه برسد که بخواهیم آن را در زبان و زمان شیخ اجل بجوییم. پس زبان به اقتضای زمان رشد میکند، به همان دلیل ساده که شما گفتید: «زبان عنصر زنده است».
سعدی چقدر به غنای زبان فارسی افزود؟
سعدی زبان فارسی را به شکل افصح عرضه کرد. ما امروز زبان سعدی را میفهمیم اما اگر او امروز بود، برخی از اصطلاحات ما را اصلاً در نمییافت.
این اصطلاحات تکنیکی بیشتر پس از انقلاب و پس از دهه 90 میلادی رواج یافت.. یعنی همزمان با رشد و توسعه چندین ساحتی جهان و گسترش یافتن جهان و تبدیل جهان به یک دهکده جهانی.
خود فضای مجازی هم به این موضوع دامن زد. وقتی که تکنیک غرب وارد خلل و فرج زندگی مردم شد، زبان عمدهترین تحولات را به خود دید. البته برای واکاوی این موضوع باید اعتراف کنیم که پیش از انقلاب هم بیش و کم این موضوع صادق است. اما امروز بیشتر و پررنگتر شده. این تغییرات هم ناگزیر است. دنیای امروز دنیایی است که همه کشورها و شهروندان با هم ارتباط دارند. نمیتوان جلو این ارتباط و بده بستان را گرفت. اگر هم کسانی چنین تلاشی کنند، عبث و بیهوده است و حاصلی به همراه ندارد.
تفاوت قبل از انقلاب با پس از انقلاب در ساده شدن نثر فارسی چگونه بررسی میشود؟
قبل از انقلاب نفوذ زبان فرانسه به ادبیات بیشتر و پررنگتر بود. اما پس از آن دوره زبان تکنولوژی به انگلیسی تغییر کرد. مثلاً در هند همه مردمان شبه قاره و حتی پاکستان کنونی به زبان فارسی تسلط داشتند و سخن میگفتند. با ورود انگلیسها به آنجا، بساط زبان فارسی در آن ناحیت برچیده شد. اینها جملگی تحولات روزگار و تاریخ است.
کشورهای دیگری هم هستند که بتوانید مثال بزنید که چه به واسطه زبان و چه بدون واسطه، گلستان سعدی را ارج مینهند؟
تعداد کشورهایی که هنوز با زبان فارسی تکلم میکنند متأسفانه کم و کمتر شدهاند. کشورهایی مانند تاجیکستان، افغانستان و برخی از نواحی قفقاز به زبان فارسی ورود دارند که آنها هم هنوز گلستان و شیخ اجل را ارج مینهند.
مفسران، سعدی پژوهان، مولوی پژوهان، حافظشناسان و خیامشناسان به جای تحلیل و تأویل متنها به شرح معنی ابیات و نثرها بسنده میکنند. چرا انتظار مخاطبان و همچنین ذائقه نویسندگان و شارحان تا بدین اندازه نازل است که به شرح اکتفا میکنند و آنچه از شرح برداشت میکنند، همان معنی واژگان است؟ این اتفاق در حال حاضر درباره فردوسی هم رخ داده. شاهنامه فردوسی را در چندین جلد معنی میکنند یا به نثر مینویسند. همانطور که شرح بر مولوی نوشته میشود. آن هم در چندین جلد. اما خبری از کشف و تأویل و بررسی متن نیست. آیا در عرصه سعدی شناسی بدین شیوه، ما سعدی شناسی را تقلیل ندادهایم و با آن سطحی برخورد نکردهایم؟
درست است. اما یک سویه مساله دیگر هم که نباید از آن غافل شد این است که هر کس از یک متن، برداشت خودش را دارد و همان برداشت را مینویسد و چاپ میکند. ما کتابی بالاتر از قرآن کریم که نداریم. از 1400 سال پیش تا به امروز هزاران هزار تفسیر روی قرآن کریم نگاشته شده. میخواهم بگویم که هر کسی به اندازه فهم خودش از یک متن آن را درمییابد. فهمها هم یکسان نیست اما سلسلهای موضوعات و مفاهیم مشترک است. تا امروز روز چقدر تفسیر بر قرآن کریم نوشته شده؟ آیا همه این تفاسیر با هم یکساناند یا از یک زاویه محدود و مشخص به یک آیه و سوره می نگرند؟ به همین شکل هم شرحهای مختلفی تا به امروز بر گلستان سعدی نوشته شده که از قضا با هم یکسان نیستند.
منظورم این است که شرح را به معنی تقلیل دادهایم و به سطحی نگری بسنده کردهایم.
شرح در ابتدای امر یعنی همان معنی. هر کسی به اندازه فهمش آن را شرح میکند.
مدتی قبل در صدا و سیما در مصاحبهای شعری از سعدی را تفسیر کردید. شعر این بود: «رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند/ بنگر تا چه حد است امکان آدمیّت.» خودتان در تفسیر بیت گفتید: «در معنی اول شاید بتوان دریافت که آدمی به مرحلهای میرسد که به جر خدا را نمیبیند و معنی دوم که تعمق بیشتری داشت این بود که آدمی به جایی میتواند برسد و امکان آدمیّت چندان است که زن و فرزند و دوستانش هم او را درک نمیکنند و عمق و کنه وجودش را نمیبینند و درنمییایبند.» اگر در عصر حاضر انسان کامل نداریم اما شما تفسیر کردید که فقط خدا بزرگی او را درک میکند و میبیند و به همین روی او تا بدین حد تنهاست و البته در تنهایی خدا را دارد. این گونه شرح با معنی دم دستی کاملاً متفاوت است. این تأویل است و از دایره شرح به گمانم خارج میشود.
عکس: سید امیر پناهپورباید خدمتتان عرض کنم که فهمهای انسان از ازل تا ابد در کل دنیا یکسان نیست. اما در مشترکاتی با هم تفاهم داریم. شاید دیگری هم با خواندن این بیت سعدی به درک و دریافتی مشابه من میرسید و شاید اصلاً مقصود سعدی از سرودن این بین آنچه من گفتم نبود. ببینید که چقدر فرق دارد و باز هم تأویل متن از شرحش آغاز میشود. امروز اصطلاح خوبی مطرح است به نام مرگ مولف. اگر کسی کتابی نوشت ما نباید به این موضوع کاری داشته باشیم که مقصود نویسنده چه بوده است. بلکه به عکس، باید هر چه بیشتر تلاش کنیم تا دریابیم که درک و دریافت ما از فرضاً بیت مورد اشاره سعدی چیست.
سعدی کتابی با عنوان گلستان نوشته اما هر کسی گلستان را درنمییابد یا از ظن خود یار سعدی میشود. یعنی دیگر کسی به مولف کاری ندارد. خواننده باید به اندازه فهمش کتاب را دریابد و بفهمد.
هشت باب گلستان سعدی برای غلامحسین ابراهیمی دینانی که صد و ذیل ادبیات و فلسفه را خوانده است، در یک ارتباط جزء به کل و کل به جزء چه پیام مهمی دارد؟ محور اصلی آن پیام از نظرگاه شما چیست؟
پیامش همان فضایل اخلاقی است. اما در اینجا اجازه دهید بگویم که سعدی افصح المتکلمان است. بهترین گوینده زبان فارسی سعدی است. اما البته حافظ از سعدی عمیقتر است. درباره بلاغت و فصاحت سعدی نمیتوان تردید کرد. با اینکه او در بدترین دانشگاه آن زمان یعنی نظامیه بغداد درس خواند، درسش را به پایان برد و آن را پشت سر گذاشت. چنانچه هنوز هم میتوانیم بگوییم که فصیحترین و بلیغترین زبان فارسی نزد سعدی است.
کد خبر 845820 برچسبها فلسفه ادبیات زبان فارسی خبر مهم کتاب - نویسندگان و پدید آورندگان سعدی تاریخ عمومی ایران غلامحسین ابراهیمی دینانیمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: فلسفه ادبیات زبان فارسی خبر مهم سعدی تاریخ عمومی ایران غلامحسین ابراهیمی دینانی گلستان سعدی زبان فارسی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۴۰۱۶۴۰۵۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
گفتوگوی بیبیسی فارسی با یکی از نویسندههای گزارش درباره قتل نیکاشاکرمی و تجاوز به او | بخش فارسی BBC آمد ابرو را درست کند، چشمش را هم کور کرد...
به گزارش همشهریآنلاین، روزنامه ایران نوشت: در ویدیویی که از این گفتوگو منتشر شده، مجری بیبیسی فارسی سؤالات خود را از کاغذ میپرسد و خبرنگار بیبیسی جهانی نیز از روی کاغذی که در مقابلش قرار دارد پاسخ سؤالات مجری را از رو میخواند و سپس مترجم، پاسخها را به زبان فارسی برگردان میکند!
این درحالی است که نویسنده گزارش بیبیسی جهانی درباره نیکا شاکرمی، در این گفتوگو اذعان دارد که اسناد ادعایی در گزارشش، گافها و تناقضات متعددی داشته است.
وی همچنین از پاسخ به این سؤال که اسناد از کجا به دست بیبیسی رسیده، طفره میرود. پس از انتشار ویدیوهای این گفتوگو، یک کاربر فضای مجازی درباره آن اظهار کرد که بخش فارسی BBC آمد ابروی بخش جهانی را درست کند، چشمش را هم کور کرد! برخی دیگر از کاربران فضای مجازی تدارک چنین مصاحبهای را شراکت بخش فارسی BBC با پروژه دولت انگلیس برشمردند.
این کاربران همچنین معتقدند که جعل چنین گزارشی نه تنها بهخاطر پروژه تبلیغاتی علیه ایران در اثنای درگیریهای غزه بوده بلکه ارجاع این مأموریت به بخش BBC جهانی بدین خاطر صورت گرفته است که کلیه رسانههای فارسیزبان خارجنشین به عنوان بازتابدهنده این گزارش در پروژه مشارکت کنند. چرا که اگر بخش فارسی BBC این گزارش را منتشر میکرد، به دلیل اختلافات موجود میان شبکههای فارسیزبان (علیالخصوص BBC و اینترنشنال)، احتمال پوشش ناکافی پروژه از سوی سایر فارسیزبانها بالا میرفت.
پمپاژ دروغ به نفع پلیس امریکاخبر دیگر اینکه، گزارش جعلی و سندسازی بیبیسی جهانی در ارتباط با نیکا شاکرمی علاوه بر کاربران ایرانی، واکنش کاربران خارجی شبکههای اجتماعی را هم در پی داشت. این کاربران با اشاره به سندسازی بی بی سی، از این رسانه انگلیسی خواستند که به جای دروغ پردازی علیه ایران به پوشش سرکوب دانشجویان دانشگاههای امریکا توسط پلیس این کشور بپردازند و جنایتهای رژیم صهیونیستی علیه مردم غزه را به تصویر بکشد. این کاربران معتقدند که شبکه انگلیسی بیبیسی برای به حاشیه بردن اقدامات ضد حقوق بشری پلیس امریکا، دست به دروغسازی علیه ایران زده است.
دو روز از انتشار گزارش بیبیسی جهانی در ارتباط با مرگ نیکا شاکرمی میگذرد. به رغم اذعان بخش فارسی این رسانه به سندسازی، بیبیسی درقبال انتقادات و مطالبه کاربران برای ارائه اسناد اصلی سکوت کرده است.